انجمن اوستا
be Avesta forum khosh amadid
etelaate system neshan midahad ke shoma be onvane mehman vared shodid
baray estefadeh az hameye emkanat bayad sabte nam konid
agar dar forum ozv hastid be hesabe karbari khod vared shavid.
_____
Avesta forum be yek modir talar ke tavanaie jazbe afrad va modiriyat mataleb ra dashteh bashad niazmand ast leza agar kasi davtalab be modiriyat ast darkhast khod ra az tarigh pm be fasatechnology@yahoo.com ersal konad.
_____
lahazate khoshi ra baraye shoma arezoo mandim
انجمن اوستا
be Avesta forum khosh amadid
etelaate system neshan midahad ke shoma be onvane mehman vared shodid
baray estefadeh az hameye emkanat bayad sabte nam konid
agar dar forum ozv hastid be hesabe karbari khod vared shavid.
_____
Avesta forum be yek modir talar ke tavanaie jazbe afrad va modiriyat mataleb ra dashteh bashad niazmand ast leza agar kasi davtalab be modiriyat ast darkhast khod ra az tarigh pm be fasatechnology@yahoo.com ersal konad.
_____
lahazate khoshi ra baraye shoma arezoo mandim
انجمن اوستا
Would you like to react to this message? Create an account in a few clicks or log in to continue.

www.Avesta.gettalk.net www.Avestachat.tk
 
Homeتغیر آدرس انجمنLatest imagesSearchRegisterLog in

 

 خانه دل ..............

Go down 
AuthorMessage
EZRAIIL
پشتیبانی
پشتیبانی
EZRAIIL


تعداد پستها : 202
تاريخ عضویت : 2010-11-22
زادگاه : یزد

خانه دل .............. Empty
PostSubject: خانه دل ..............   خانه دل .............. Empty2010-11-28, 10:52

انگار که رویا نبود، یک واقعیت بود،به جایی آمدم که از بهشت هم زیباتر بود و محبت ریشه آن بود.
وارد آن جا شدم، برای وارد شدن به آنجا شبها ، روزها و لحظه ها بی قراری می کردم.
درب سرخ آنجا به رویم باز شد، واردش شدم، تا به آنجا وارد شدم درها به رویم بسته شد، اسیر آنجا شدم، ترس تمام وجودم را فرا گرفته بود، راهی برای بازگشت نداشتم.
خودم خواسته بودم به آنجا بروم اما نه برای همیشه!
به آنجا رفتم و مدتی که گذشت دیگر آرزوی بازگشت نداشتم،آروز داشتم همان جا بمانم.
آنجا خانه دل بود! با دیواره های سرخ رنگ، عطر و بوی عشق و پنجره ای رو به محبت و مهربانی…آنجا سرخ سرخ بود…غروب و طلوعی نداشت، آنجا یک دنیا عشق بود.
پاییز و زمستانی نداشت، آنجا بهار دل بود.
غم و غصه ای نداشتم چون آنجا کمپانی احساس عشق بود.
درست است، آنجا قلب یک عاشق بود،من وارد قلب یک عاشق شدم، در آنجا گم شدم، راهی برای بازگشت نداشتم چون صاحب آن دل کلیدش را به دست روزگار سپرد و خودش نیز با محبتها و عطر نفسهایش مرا زنده نگه می داشت.
می خواهم تا ابد در آن قلب بمانم،می خواهم طعم واقعی عشق و محبت را در آن قفس عاشقانه بچشم و عاشق باشم در همان قفس سرخ محبت و عشق.
نه رنگی از این دنیای بی محبت ببینم، نه غم و غصه دنیا را بکشم.
می خواهم در همان خانه دل، در همان قلب سرخ برای همیشه بمانم و با محبت ، مهر و عشق زنده بمانم.
Back to top Go down
http://www.ezraiiltanha.blogfa.com
 
خانه دل ..............
Back to top 
Page 1 of 1

Permissions in this forum:You cannot reply to topics in this forum
انجمن اوستا :: انجمن اوستا :: ادبیات-
Jump to: