انجمن اوستا
be Avesta forum khosh amadid
etelaate system neshan midahad ke shoma be onvane mehman vared shodid
baray estefadeh az hameye emkanat bayad sabte nam konid
agar dar forum ozv hastid be hesabe karbari khod vared shavid.
_____
Avesta forum be yek modir talar ke tavanaie jazbe afrad va modiriyat mataleb ra dashteh bashad niazmand ast leza agar kasi davtalab be modiriyat ast darkhast khod ra az tarigh pm be fasatechnology@yahoo.com ersal konad.
_____
lahazate khoshi ra baraye shoma arezoo mandim
انجمن اوستا
be Avesta forum khosh amadid
etelaate system neshan midahad ke shoma be onvane mehman vared shodid
baray estefadeh az hameye emkanat bayad sabte nam konid
agar dar forum ozv hastid be hesabe karbari khod vared shavid.
_____
Avesta forum be yek modir talar ke tavanaie jazbe afrad va modiriyat mataleb ra dashteh bashad niazmand ast leza agar kasi davtalab be modiriyat ast darkhast khod ra az tarigh pm be fasatechnology@yahoo.com ersal konad.
_____
lahazate khoshi ra baraye shoma arezoo mandim
انجمن اوستا
Would you like to react to this message? Create an account in a few clicks or log in to continue.

www.Avesta.gettalk.net www.Avestachat.tk
 
Homeتغیر آدرس انجمنLatest imagesSearchRegisterLog in

 

 وقتی تو رفتی

Go down 
AuthorMessage
EZRAIIL
پشتیبانی
پشتیبانی
EZRAIIL


تعداد پستها : 202
تاريخ عضویت : 2010-11-22
زادگاه : یزد

وقتی تو رفتی  Empty
PostSubject: وقتی تو رفتی    وقتی تو رفتی  Empty2010-11-28, 11:12

وقتی تو رفتی شمع روشن شبهایم خاموش شد، پنجره رو به زیبایی و رو به خوشبختی بر رویم بسته شد و چشمه عشق در وجودم خشک خشک شد.
وقتی تو رفتی آتش غم دوری و فاصله در وجودم شعله ور شد، آسمان چشمانم ابری و دل گرفته شد و غروب غمگین عشق در آسمان قلبم نشست.
وقتی تو رفتی دنیا برایم عذاب شد، و ثانیه ها برایم پر ارزش تر از گذشته شدند.
وقتی تو رفتی نگاهم دائم به ثانیه ها و لحظه های زندگی بود تا هر چه زودتر بگذرد و دوباره تو را در کنارم خودم احساس کنم.
وقتی تو رفتی همدم من پرندگان شدند و رفیق شب و روز من تنهایی شد.
تو که رفتی شهر برایم غربت شد و خانه برایم یک زندان پر از شکنجه و عذاب شد.
تو که رفتی چشمانم همیشه در حال بهانه گرفتن بود و دستهایم همیشه لرزان.
تو که رفتی هیچ حسی در وجودم نبود و تنها آروزی تو را از خدای خویش داشتم.
وقتی تو رفتی هر روز به یاد تو و به فکر تو بودم و هر شب نیز اگر خوابی به این چشمهای خسته من می آمد خواب تو را میدیدم.
وقتی تو رفتی تنها به پایان جاده زندگی می اندیشیدم و تنها نگاهم به پایان جاده بود که به تو میرسم و دوباره تو را خواهم دید.
تو که رفتی من مانند ساحلی بودم که در کنار دریای پر از تنهایی منتظر امواج محبت تو بودم.وقتی تو رفتی، نام سفر برایم یک کاووس وحشتناک شد و دیگر از هر چه سفر بود نفرت داشتم. تو که رفتی قلمم بر روی کاغذ خیسم تنها از دوری و از رفتن تو مینوشت! تو که رفتی عاشقی برایم پر درد تر و غمگین تر از گذشته شد .
وقتی تو رفتی هر زمان که پرستوها بر فراز آسمان دلم پرواز میکردند به آنها می گفتم سلام عاشقانه مرا به تو برسانند و روزی تو را همراه با خود بیاورند.
Back to top Go down
http://www.ezraiiltanha.blogfa.com
 
وقتی تو رفتی
Back to top 
Page 1 of 1
 Similar topics
-
» رفتی اما.......
» وقتی تو اومدی......
» وقتی باران می بارد

Permissions in this forum:You cannot reply to topics in this forum
انجمن اوستا :: انجمن اوستا :: ادبیات-
Jump to: