انجمن اوستا
be Avesta forum khosh amadid
etelaate system neshan midahad ke shoma be onvane mehman vared shodid
baray estefadeh az hameye emkanat bayad sabte nam konid
agar dar forum ozv hastid be hesabe karbari khod vared shavid.
_____
Avesta forum be yek modir talar ke tavanaie jazbe afrad va modiriyat mataleb ra dashteh bashad niazmand ast leza agar kasi davtalab be modiriyat ast darkhast khod ra az tarigh pm be fasatechnology@yahoo.com ersal konad.
_____
lahazate khoshi ra baraye shoma arezoo mandim
انجمن اوستا
be Avesta forum khosh amadid
etelaate system neshan midahad ke shoma be onvane mehman vared shodid
baray estefadeh az hameye emkanat bayad sabte nam konid
agar dar forum ozv hastid be hesabe karbari khod vared shavid.
_____
Avesta forum be yek modir talar ke tavanaie jazbe afrad va modiriyat mataleb ra dashteh bashad niazmand ast leza agar kasi davtalab be modiriyat ast darkhast khod ra az tarigh pm be fasatechnology@yahoo.com ersal konad.
_____
lahazate khoshi ra baraye shoma arezoo mandim
انجمن اوستا
Would you like to react to this message? Create an account in a few clicks or log in to continue.

www.Avesta.gettalk.net www.Avestachat.tk
 
Homeتغیر آدرس انجمنLatest imagesSearchRegisterLog in

 

 ای بی وفا این رسمش نبود

Go down 
AuthorMessage
EZRAIIL
پشتیبانی
پشتیبانی
EZRAIIL


تعداد پستها : 202
تاريخ عضویت : 2010-11-22
زادگاه : یزد

ای بی وفا این رسمش نبود  Empty
PostSubject: ای بی وفا این رسمش نبود    ای بی وفا این رسمش نبود  Empty2010-11-28, 11:20

زمستان سرد را با تو همانند بهار به سر کردم ٬ در آتش عشق تو سوختم و با درد دوری تو ساختم.با شادی تو شاد بودم ،لبخند تو آرزوی من و گریه تو عزای من بود.
چه شبهایی بود که چشمان خیسم را به خاطرت سرزنش کردم.
آن لحظه که تو در زیر باران به یاد من قدم میزدی در این سو من لحظه غروب خورشید
به یادت اشک میریختم.گفتم حرف دلت را بگو به من ؟
گفتی حرف دلم را بارها برایت تکرار کرده ام.
گفتم دلم میخواهد باز برایم تکرار کنی.چیزی نگفتی و سکوت تلخی کردی.
آری از سکوتت فهمیدم حرف دلت را.حرف دلت این بود که فراموشت کنم و دیگر مرا دوست نمیداری.سکوتی که میگفت این دوری و فاصله قلب مرا از تو سرد کرده است و
دیگر هیچ عشقی نسبت به تو ندارم.خسته شده ام ٬ مرا رها کن و بگذار خودم باشم.
سکوت آخرت ٬ یک سکوت تلخ و پر از غم بود.
سکوت آخرت تنها یک بغض غریب در گلویم نشاند ٬ بغضی که هیچگاه تبدیل به اشک نشد.
چشمانم میدانستند که دیگر اشک ریختن بی فایده است.
چشمانم دیگر آن اشکها را لایق آن قلب بی وفایت نمیدانستند.
ای بی وفا چقدر دلم برای تو تنگ میشد و به خاطر دوری از تو اشک میریختم. چه شبهایی بود که با چشمانی خیس به خواب میرفتم.
ای بی وفا این رسمش نبود ٬ چقدر لحظه شماری میکردم که لحظه دیدار با تو .
فرا رسد تا بتوانم دوباره در کنار تو باشم.چقدر دستانم را به سوی خدای خویش بردم و تو را دعا میکردم ،التماس میکردم ٬ با گریه و زاری التماسش میکردم تا تو را به من برساند.
این رسمش نبود ای بی وفا٬ که من با تمام غم و غصه های لحظه های عاشقی مان ساختم اما تو به راحتی از من گذشتی.ای بی وفا این رسم عاشقی نبود!
Back to top Go down
http://www.ezraiiltanha.blogfa.com
 
ای بی وفا این رسمش نبود
Back to top 
Page 1 of 1

Permissions in this forum:You cannot reply to topics in this forum
انجمن اوستا :: انجمن اوستا :: ادبیات-
Jump to: