تو همان هستی که من میخواستم.به تنها آرزوی رسیدم ، آرزویی که سالها در انتظار آن نشسته بودم.اسیر شدم ، اسیر یک قلب با وفا و عاشق. قلبی که عاشقانه مرا دوست میدارد و میخواهد در این جاده های زندگی همسفرم باشد.این همسفر همانی بود که من میخواستم ، همان همسفر یکرنگ و عاشق.در این راه پر فراز زندگی تنها با تو می توانم به سلامت و سربلندی به پایان جاده برسم.
همسفرم باش ، دوستم داشته باش ، تا من نیز در این راه دشوار حافظ آن قلب عاشق تو باشم عزیزم.راه زندگی ، راه پر پیچ و خمی است ، در این راه دستهایم را هیچگاه رها نکن و تا پایان راه با صداقت و یکرنگی با من باش.اینک که اسیر قلب مهربان تو شده ام دیگر راهی برای بازگشت نمی بینم ، من دیوانه آن قلب مهربانت شده ام ای هم نفس من.تو همان خونی هستی که در رگهای من جاریست ، تو نباشی خونی دیگر به قلب من نخواهد رسید و دیگر امیدی برای زندگی نخواهم داشت.تو همان قله خوشبختی هستی که برای رسیدن به آن خودم را به آب و آتش خواهم زد.
این قلب من بی ارزش است ، جانم را فدای آن عشق پاکت خواهم کرد عزیزم.ای همسفرم ، میدانم تو لیاقت این قلب عاشق مرا داری ، و دیگر تو آن را بازیچه خودت قرار نخواهی داد ، با افتخار دستانت را میگیرم و با دلی پر غرور عاشق تو می مانم.همیشه در جستجوی تو بوده ام و اینک که تو را به سختی به دست آورده ام مطمئن باش تو را به آسانی نیز از دست نخواهم داد. بدون تو این زندگی برای من جای ماندن نیست ، بدون تو نفس کشیدن محال است ای هم نفسم! بدون تو این زندگی برایم سیلابی است که هر لحظه ممکن است مرا به خود به باتلاق غم و غصه بکشاند. اینک میخواهم به تو بگویم همان کلامی که مدتها بود به زبان نیاورده بودم ، همان کلام عاشقانه ، با چشمانی خیس ، دلی عاشق ، اگر باور داشته باشی : دوستت دارم.دوستت دارم عزیزم چون تو لایق این دوست داشتنی.اگر میگویم دوستت دارم ، از اعماق قلب عاشقم ، با یکرنگی و با فریاد میگویم تا همه عاشقان بفهمند که چقدر دوستت دارم. اسیرم برای همیشه و تا ابد ، تو نیز اسیرم باش ،مثل من ، برای همیشه و تا ابد. هم نفسم باش ، همسفرم باش ، دوستم داشته باش ، زیرا من با همین دوست داشتن تو زنده خواهم بود. با اینکه از پایان می ترسیدم ، اما با تو آغاز کردم و دیگر به پایان نمی اندیشم.من به آن لحظه ای می اندیشم که به تو رسیده ام و در سرزمین عشاق دستان تو را بالا آورده ام و با فریاد میگویم که : دوستت دارم. میخواهم از همه عاشقان عاشقتر باشم و از مجنون قصه ها دیوانه تر. چه بگویم از تو که هر چه بگویم باز کم گفته ام.سکوت میکنم تا صدای مهربان و آن حرفهای عاشقانه ات را بشنوم.آری تو همانی که من میخواستم ، تو همانی که مدتها در پی او بوده ام.دوستت دارم…. بیشتر از همه کس و همه چیز.